ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل آرش
آرش
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل علی
علی
43 ساله از قزوین

بهترین سایت دوستیابی کدام است؟

سایت دوستیابی این دل دیوونه یه نامه که خیسه پراز اشکه و کسی بازم اونو نمیخونه یه روز همین جا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره چیزی نگفتم اخه نخواستم

بهترین سایت دوستیابی کدام است؟ - بهترین سایت دوستیابی


بهترین سایت دوستیابی با. عکس

گفتم: جانم مامان لبخندی زدو گفت: بهترین سایت دوستیابی دوهفته دیگه جشن عروسیشو برگزار میکنه بروهامو انداختم باال و گفتم: مبارکه چه زود! مگه قرار نبود یه ماه دیگه باشه؟ بهترین سایت دوستیابی در ایران طاقتش تموم شده میگه میخوام زودتر برم سر خونه و زندگیم ماهم مخالفت نکردیم هرچی باشه ۳۰سالشه و عاقل و بالغه میتونه واس خودش تصمیم درست بگیره بهار_مامان تا دوهفته دیگه من چی بخرم بپوشم؟ بهترین سایت دوستیابی بین المللی با تعجب گفت: بهترین سایت دوستیابی مگه چند دست لباس میخوای بخری؟

بهار_خب معلومه یه دست.ولی مامانی باید یه چی بخرم که خوب باشه دیگه) در حالی که موهاشو پیچ میداد دور انگشتش (بعدشم من که تو این چیزا سلیقه ندارم! بهترین سایت دوستیابی در ایران بابا جان با یه نفر برو که سلیقش خوب باشه سرمو اوردم باال هرسه تاشون با لبخند داشتن نگام میکردن منظورشونو گرفتم و با خنده گفتم: انتظار ندارین که من باهاش برم خرید؟

بهترين سايت دوستيابي از گردنم آویزون شد

بهترين سايت دوستيابي از گردنم آویزون شدو گفت: میشه داداشی؟قول میدم دختر خوبی باشم بعد از این حرف چشاشو شکل خر شرک کرد خندم شدت گرفت و گفتم

باشه فسقلی یه روز که بهترین سایت دوستیابی نداشتم میریم باخوشحالی گونمو بوسیدو گفت: عاشقتم که موهاشو بهم ریختم و گفتم: میدونم بچه پررو لباشو غنچه کرد و گفت: فعال کاریت ندارم وگرن نمیای بریم منو مامان و بهترین سایت دوستیابی در ایران به خنده افتادیم بهش خیره شدیم بعداز خوردن غذام از مامان بابت شام تشکر کردم و راهی اتاقم شدم نشستم رو تخت و کتابی که فردا امتحان داشتیم و برداشتم و شروع کردم به خوندن بهترین سایت دوستیابی بین المللی بستم و نگاهی به ساعت کردم ۱۲بود سه ساعت به کوب خوندم سرم درد گرفت دانشگاه چیه آخه.

حولمو برداشتم و رفتم حموم بعد ازاینکه دوش گرفتم موهامو با حوله خشک کردم ودراز کشیدم روتخت از کشوی میز عسلی بهترين سايت دوستيابي برداشتم و به گوشیم وصل کردم و تو پلی لیستم یکی از آهنگا رو پلی کردم و چشامو بستم یکی هست توقلبم که هرشب واس اون مینویسمو اون خوابه نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه یه کاغذ یه خودکار دوباره شده بهترین سایت دوستیابی این دل دیوونه یه نامه که خیسه پراز اشکه و کسی بازم اونو نمیخونه یه روز همین جا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره یاز الی چشمامو باز کردم تصویر یه دختر چشم عسلی و شیطون جلوی چشمم نقش بست چرا اینقدر این دختر برام جالب شده؟

االن چندسالی هست که باهم...هم دانشگاهی هستیم چرااالن تو این چند وقته ذهنمو به خودش مشغول کرده؟دارم دیوونه میشم...یه جورایی حدس میزنم حسم چیه...ولی... بهترین سایت دوستیابی در ایران نیستم..

بهترین سایت دوستیابی بین المللی گوشیم چشامو با حرص باز کردم

باصدای بهترین سایت دوستیابی بین المللی گوشیم چشامو با حرص باز کردم َاه لعنتی تازه چشمام گرم شده بود! باحرص مشتی به بالش کوبیدمو نشستم روتخت! االرم گوشیو قطع کردم و رفتم تو دستشویی از تو ایینه قیافمو نگاه کردم ِد بیا زیر چشام پف کرده بود و سفیدیه چشام به سرخی میزد... بهترین سایت دوستیابی بین المللی اینجوری برم دانشگاه که همه زول میزنن بهم نفسمو فوت کردم و شیر ابو باز کردم... تا من باشم تا خود صبح به یه جفت چشم بهترين سايت دوستيابي فکر نکنم صورتمو شستم و بعد از انجام کارای مربوط از دستشویی اومدم بیرون رفتم

مطالب مشابه