ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل حسین
حسین
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل سپیده
سپیده
46 ساله از دماوند
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
30 ساله از تهران
تصویر پروفایل آزاده
آزاده
45 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل علی
علی
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل وحید
وحید
42 ساله از کرج
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل مبینا
مبینا
28 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مبینا
مبینا
26 ساله از مشهد
تصویر پروفایل شهاب
شهاب
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران

جدیدترین لینک سایت حافظون ازدواج موقت

سایت رسمی ازدواج موقت حافظون پیشم هستی وب سایت ازدواج موقت حافظون به خودم میبالم تو به من دل بستی از چشات معلومه حاال که برق عشق تو نگاهت پیداست

جدیدترین لینک سایت حافظون ازدواج موقت - ازدواج موقت


تصویر جدیدترین لینک سایت حافظون ازدواج موقت

و من با تشکر لیوان رو از سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون گرفتم و قطره ای برای رد نکردن دستش خوردم. -سایت حافظون ازدواج موقت نیست به خودت زحمت بدی. منی که االن روبروی تو نشستم از چم و خم زندگیت باخبرم. به خدا قسم که هیچی میلی به دونستن حقیقت نداشتم اما اصرار مادرت برای گفتن حقیقت اونقدر زیاد بود که من ناخواسته پای حرفهاش نشستم. اون بهم گفت که از کجا به کجا رسیدی. بهم گفت که چطور با همسر سابقت ازدواج کردی و حتی.. . سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون گفت که به خاطر سایت حافظون ازدواج موقت شدیدی که بهش داشتی و بدون اینکه به عقوبتش فکر کنی کاری کردی که زندگیت از هم بپاشه. حاال من از همه چیز باخبرم اما باز هم خواستار زندگی با کسی هستم که شده همه فکر و ذکرم...

جرئت سر بلند کردن و نگاه کردن به سایت رسمی ازدواج موقت حافظون رو نداشتم. یعنی ارزش من اینقدر باال بود که او با داشتن این همه مزیت حاضر بود باز هم با من زندگی بکنه؟ نه سایت حافظون ازدواج موقت به خاطر عشق خودش این کار را می کرد. سرم رو بلند کردم و در حالی که قطره های اشک داخل چشمانم می لرزید نگاهش کردم. او لبخندی به پهنای صورتش روی لبانش نشست و بعد در حالی که خیره خیره نگاهم می کرد سکوت کرد. انگار میخواست رازش رو از نگاهش بخونم. بی اختیار یاد روزی افتادم که توی خونه ارغوان من روی تاب نشسته بودم

سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون ازم میخواست

سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون ازم میخواست تا از نگاهش صداقت رو بخونم. اهی افسرده کشیدم و نگاهم به پشت سر پرهام افتاد. انگار که جریان برقی به بدنم وصل کرده باشند. چشمانم بیش از حد باز شد. نگاه میخکوبم روی کسی که ان سمت سالن پشت پیانو نشسته بود ثابت مانده بود. او دستانش رو ارام ارام روی کلیدهای پیانو میزد و با ارامش زمزمه میکرد. صدایش انقدر نرم و شفاف بود که مو بر تنم راست شده بود. چرا تا سایت حافظون ازدواج موقتی متوجه او نشده بودم؟

سایت حافظون ازدواج موقت من رو به گذشته برده بود. پرهام داشت ارام ارام بی توجه به من صحبت میکرد و من هر لحظه نگاه متعجبم به ارامش تبدیل میشد. صدای خواننده به قدری نوازش بخش بود که در اعماق وجودم رسوخ کرده بود.

وب سایت ازدواج موقت حافظون شک نداری

همه چی آرومه غصه ها خوابیدند وب سایت ازدواج موقت حافظون شک نداری دیگه تو به احساس منهمه چی آرومه، تو به من دل بستی سایت همسریابی ازدواج موقت حافظون این چقدر خوبه که تو کنارم هستی همه چی آرومه من چقدر خوشحالم سایت رسمی ازدواج موقت حافظون پیشم هستی وب سایت ازدواج موقت حافظون به خودم میبالم تو به من دل بستی از چشات معلومه حاال که برق عشق تو نگاهت پیداست با خودم فکر کردم چرا حس کردم او سروشه؟ چرا یک لحظه زمان به گذشته برگشت؟

به همان زمانی که به ماه عسل رفته بودیم و او عاشقانه برایم از عشق خواند. صدای نرم این خواننده من رو به عشقم پیوند زد. چرا هر وقت میخوام فراموشش کنم باید به یادش بیفتم؟ چرا االن که روبروی کسی نشستم که میخوام اینده ام رو باهاش شروع کنم باید یاد سروش بیفتم؟ اصالً سایت رسمی ازدواج موقت حافظون کجاست؟ یعنی اگه بفهمه میخوام ازدواج کنم ناراحت میشه؟ نه گمون نکنم... صدای سایت حافظون ازدواج موقتی من رو از فکر و خیال بیرون کشید. نگاهش کردم او با ارامش گفت: -وب سایت ازدواج موقت حافظون حاضری به درخواست ازدواجم پاسخ مثبت بدی؟ نفس در سینه ام حبس شده بود. نگاه پرهام سرشار از التماس بود. انگار با نگاهش میگفت زود باش بگو بله. سرم رو به سایت رسمی ازدواج موقت حافظون انداختم و با خودم درگیر شدم. لبهام باز میشد و باز هم بسته میشد.انگار برای گفتن بله باید کوهی رو از روی لبهام برمی داشتم.اخر سر تصمیم گرفتم و بعد از مکثی طوالنی مونطور سر به زیر گفتم: -سایت حافظون ازدواج موقتی... من جوابم به این خواستگا...

مطالب مشابه