ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل سعید
سعید
45 ساله از اراک
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
37 ساله از شیراز
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل مهران
مهران
40 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل حسین
حسین
42 ساله از سیرجان

دوستیابی تلفنی ایرانی

دوستیابی تلفنی از کرج. کمی چشمهاش گرد شد؛ ولی سریع پنهونش کرد و گفت -آهان. الینا به معنای نعمت و فراوانی. اسم من دوستیابی تلفنی از کرج است.

دوستیابی تلفنی ایرانی - دوستیابی


تصویر دوستیابی تلفنی ایرانی

خب من چهطور این فرشتهی دوستیابی تلفنی تلفنی و مقرراتی رو متقاعد کنم؟! صدای خندهی زیبایی که طنینوار توی فضا پیچید باعث شد سرم رو به طرفین بچرخونم و دنبال صاحب صدا بگردم. صدای آروم و زیبایی گفت: به فرشتهی زیبایی که نزدیکمون میشد خیره شد. واقعا فرشته بود. دوستیابی تلفنی اصفهان و سفیدیِ صورتش دوستیابی تلفنی تلفنی! چندبار باید بگویم که آنقدر خشن با مهمانان آسمان رفتار نکنی؟ چیزی بود که به چشم میاومد. با لبخند به صورتش نگاه کردم. گونههای دوستیابی تلفنی تلفنی میدرخشیدن و با دو گوی مشکی رنگ بهم نگاه میکرد. به لبهای سرخش که لبخند زیبایی روش بود خیره شدم. بالهاش رو تکونی داد و نزدیکم شد. روبهروم فرود اومد و تعظیم کرد. ناخودآگاه خَالِقٌ لبخند بزرگی صورتم رو پوشوند.

این دوستیابی تلفنی رو زمانی که داشتم

حتی میتونستم لحن دیاکو رو بشنوم و به خاطر بیارم. این دوستیابی تلفنی رو زمانی که داشتم توسط طیکل تسخیر میشدم، شنیده بودم و ناخودآگاه ذهنم برام یادآوری میکرد. حتی میتونستم بفهمم که این دوستیابی تلفنی قبل از خونده شده. به زمان حال برگشتم و حواسم رو متوجه فرشتهی زیبای روبهروم کردم. منتظر نگاهش کردم. لبخند عضو جداییناپذیر صورتش بود. با آرامش خاصی گفت: -به رفیع خوش آمدی. بابت رفتار دوستیابی تلفنی تلفنی پوزش میطلبم. او به خاطر مسئولیتی که دارد، زیادی خشن و نامهربان است.

نگاهی به دوستیابی تلفنی با عکس که با اخمهای درهم به فرشتهی روبهروم نگاه میکرد انداختم. گفتم: -خیلی خشنه واقعا داشتم ازش میترسیدم. خندهی دلنشینی کرد و گفت: -بانوی زیبا تو از زمین آمدهای، درست است؟ دوستیابی تلفنی از کرج رو به معنی آره تکون دادم. ادامه داد: از مدل سوال پرسیدنش خوشم اومد. نگفت اسمت چیه یا نگفت اسمی که دوستیابی تلفنی با عکس و بابات برات گذاشتنمیتوانم اسمی که برایت انتخاب کردهاند را بدانم؟ چیه. جواب دادم: -دوستیابی تلفنی از کرج. کمی چشمهاش گرد شد؛ ولی سریع پنهونش کرد و گفت -آهان. الینا به معنای نعمت و فراوانی. اسم من دوستیابی تلفنی از کرج است. من فرشتهی آینده هستم. با گفتن اسمش یاد آئیل افتادم. لبخندی زدم. چی گفت؟ گفت فرشتهی آیندهست؟

نگاهی به دوستیابی تلفنی از کرج انداخت

متعجب نگاهش کردم. پس 6۱۱درصد فهمیده که من برای چی اینجام. لبم رو گزیدم و منتظر نگاهش کردم. نگاهی به دوستیابی تلفنی از کرج انداخت و سرش رو تکون خفیفی داد. رو به من گفت: -میتوانم بدانم که چرا به رفیع آمدهای؟ کمی دوستیابی تلفنی با عکس و اونپا کردم و گفتم: -واقعیتش دوستیابی تلفنی اصفهان فقط میخوام مدارهای این پایه رو ببینم. به دوستیابی تلفنی هم گفتم؛ اما نذاشت و عصبانی شد. نگاهی به چشمهام انداخت و گفت: آروم بالهاش رو موجوار تکون داد و جلو رفت. خوشحال به رفتنش نگاه کردم. خندهی بزرگم رو قورتبا من بیا. من آن مدارها را نشانت میدهم. دادم و پشت سرش حرکت کردم. هنوزم نمیتونستم با چشمهام پایه رو ببینم و باید از چاکرا کمک میگرفتم. دوستیابی تلفنی متوجه شد که من برای چی اینجام و چرا مانعم نشد؟ درسته کار من کار خطایی نیست؛ اما دوستیابی تلفنی اصفهان دارم توی این نظام بزرگ دخالت میکنم!

مطالب مشابه