ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
37 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سُرمه
سُرمه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل جلال
جلال
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل وریا
وریا
38 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل مجید
مجید
38 ساله از شهریار
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سامان
سامان
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
29 ساله از نهاوند
تصویر پروفایل محمد
محمد
29 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سید حمیدرضا
سید حمیدرضا
39 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج

سامانه ازدواج ایرانی

فکر میکردم چقدر در حق سامانه ازدواج موقت ظلم کرده ام. چقدر سامانه ازدواج دانشجویی موجود نازنین ارام و مهربان است و حال وخیم من رو همیشه درک میکنه.

سامانه ازدواج ایرانی - ازدواج


تصویر سامانه ازدواج ایرانی

در حالی که در این بین به سامانه ازدواج که میرقصیدند برخورد کردم. همانطور که از سالن خارج شدم. گونه هایم از اشک تر شد. سزدی هوا در گونه های اتش گرفته من بی تاثیر نبود و در همان لحظه سامانه ازدواج دانشجویی خاصی رو حس کردم. همه وجودم از نفرت و حسادت میسوخت و وجودم لحظه لحظه اب میشد. حس کردم غرورم در حال شکستن و خورد شدن بود. نه به طور حتم غرورم شکسته بود و من ی سامانه ازدواج موقت بودم.

عصبی و سر درگم راه االچیق کوچکی که در باغ بود رو پیش گرفتم. در سامانه ازدواج سردی هوا هیچ کسی در بیرون از محوطه نبود و همه ترجیح میدادن در گرمای دلپذیر سالن باشند و از جو شاد استفاده کنند. اما کسی مثل من که با دیدن پری در جوار همسرم، در جوار عشقم و پدر فرزندم به خود ین اجازه رو میداد که سامانه ازدواج موقت لذت بخش داخل سالن رو به سرمای سخت باغ ترجیح بده. دستم رو به روی شکمم گذاشتم و در حالی که روی صندلی چوبی االچیق نشسته بودم با خودم زمزمه کردم که همه چیز تموم شد. از سروش متنفرم. سخت دلم گرفته بود و سامانه ازدواج لحظه انتظار این رو داشتم که اشکهام روی گونه هام جاری بشه اما عجیب بود که ارامش خاصی وجودم رو در بر گرفته بود.

سامانه ازدواج موقت ظلم کرده ام

سامانه ازدواج همدم عزیزم در ارامش به سر میبرد و من با خودم فکر میکردم چقدر در حق سامانه ازدواج موقت ظلم کرده ام. چقدر سامانه ازدواج دانشجویی موجود نازنین ارام و مهربان است و حال وخیم من رو همیشه درک میکنه. از این حس که اگر همسری مهربان ندارم فرزندی مهربان دارم و با سامانه ازدواج کد رهگیری فکر بر خودم بالیدم و در دلم از خواستم فرزندم هر چه هست سالم باشد تا اخر عمر بر او و مهربانی هایش تکیه کنم. دستم رو از روی شکمم برداشتم و نفس عمیقی کشیدم اما هنوز لبخند روی لبم بود. دیگه به سروش و سامانه ازدواج دانشجویی فکر نمیکردم و با خودم گفتم گور پدر هر دوشون. چرا لحظه های شیرین با فرزندم بودن رو به خاطر کثافت کاری های سامانه ازدواج از دست بدم. اگر تا به حال حسرت این رو داشتم که سروش برگرده حاال دیگه هیچ نیازی به وجودش نبود. مطمئناً دیگه اون دستها دستهای پاک سروش من نبود.

چون تن کسی رو مثل سامانه ازدواج دانشجویی در اغوش داشت. سرم رو تکون دادم و از روی صندلی بلند شدم. چون سرما رو تازه داشتم حس میکردم. به محض اینکه پا از االچیق بیرون گذاشتم چهره پری رو در مقابلم دیدم. او که با همان لباس نیمه عریان روبروی در سامانه ازدواج کد رهگیری منتظرم بود من رو وحشت زده کرد. بی اختیار قدمی به عقب برداشتم اما باز بر اعصابم مسلط شدم و به سمت سامانه ازدواج همدم حرکت کردم. زمانی که میخواستم از کنارش بشم با لحن کشدار و مزحکی گفت: -به به پاییز خانم. احوال شریف؟ ایستادم و سعی کردم بر خودم مسلط باشم و از این رو پاسخ دادم: -متشکرم از احوال پرسی های شما. لبخندی زد و چشمان کشیده اش برقی زد و گفت: -ذکر و خیر شما همیشه نزد من و خانواده ام هست.

سامانه ازدواج کد رهگیری لبخند نگاهش میکردم

مخصوصاً بعد از اینکه سروش بدون شما برگشت. و بعد نگاهم کرد. سامانه ازدواج کد رهگیری لبخند نگاهش میکردم که ادامه داد: -راستش هیچ فکر نمیکردم همچین ادمی باشی. به راستی باید بگم از کار بی نظیرت خیلی لذت بردم. سامانه ازدواج همدم دست مریزاد. تو دیگه دست شیطون رو از پشت بستی. از وقتی فهمیدم که با سروش چی کار کردی خیلی سامانه ازدواج کد رهگیری خوشم اومد و پیش خودم گفتم که حتماً باید بیام پیشت دوره ببینم. اخه میدونی چیه؟ کمتر کسی

مطالب مشابه