ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل علی
علی
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرش
آرش
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
43 ساله از قزوین
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل احمد
احمد
42 ساله از شیراز
تصویر پروفایل ابراهیم
ابراهیم
36 ساله از ممسنی

سایت ازدواج موقت نازیار

سایت همسریابی نازیار رو به سایت ازدواج موقت نازیار گفتم چ..چیی...یعنی چی ؟ کانال همسریابی نازیار ببین درک می کنم غیرمنتظره گفتم اما... اما؟ حقیقت رو که نمیشه تغییر داد میشه؟ صدای ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار اومد که گفت: بهش بگو اگه قبولت نکنم چی؟ اگه قبولت نکنم چی؟ قبل از این که من حرف بزنم آدرس سایت ازدواج موقت نازیار گفت: ببین من تا حالا به هیچکس ابراز علاقه نکردم آدم احساسی هم نیستم تمام کارامم به زور اسلحه است.

سایت ازدواج موقت نازیار


سایت ازدواج موقت نازیار

ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار

 انتقامتو میگیرم ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار، پیدات می کنم داداش! کانال همسریابی نازیار با کمی تعلل سایت ازدواج موقت نازیار و پاچه گفت:

م....من یعنی...ن... نمیتونم. کمی غمگین و وا رفته گفتم اما چرا؟ ببین تو چیزی از من نمیدونی اینکه من کیم، از کجام، ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار کیم هیچی رو نمیدونی. من همه چی و میدونم اینکه تو اسمت کانال همسریابی نازیار است، ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار علی رضا کمالی از شیراز به خاطر کارهای داداشت اومدی تهرون، دانشگاه میری و پزشکی می خونی، دوستهاتم مشعل آزاد، تمنا رسا، وخواهر خودم. تو منطقه......... زندگی میکنی داداشت تو شرکت آسمان شریک است بس نیست این همه؟

نه بس نیست گیریم تو همه چیز رو درباره من میدونی منکه نمی دونم می دونم؟ حالا باید خودت رو صادق نشون بدی سایت ازدواج موقت نازیار مطمئنا بی برو برگشت قبول می کنه. من یه خلافکارم! یعنی به همین سادگی لو داد همه چیز رو اما چرا؟ حرفها مون رو ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار می شنید به هر بدبختی که بود شنودم رو فعال کردم تا سایت همسریابی نازیار بگیرم. این بد بختی رو نگاه باید از زیر سایت ازدواج موقت نازیار خودم سایت همسریابی نازیار بگیرم. اول صدای خش خش اومد بعد صدای ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار . خیلی زود خودش رو لو داد اما شما باید متوجه باشی خودت رو متعجب نشون بده.

سایت همسریابی نازیار

رو به سایت ازدواج موقت نازیار گفتم چ..چیی...یعنی چی ؟ کانال همسریابی نازیار ببین درک می کنم غیرمنتظره گفتم اما... اما؟ حقیقت رو که نمیشه تغییر داد میشه؟ صدای ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار اومد که گفت: بهش بگو اگه قبولت نکنم چی؟ اگه قبولت نکنم چی؟

قبل از این که من حرف بزنم آدرس سایت ازدواج موقت نازیار گفت:

ببین من تا حالا به هیچکس ابراز علاقه نکردم آدم احساسی هم نیستم تمام کارامم به زور اسلحه است. اما واسه اولین بار می خوام بدون کمک گرفتن از اسلحه پا پیش بذارم تصمیم با خودته اما من چیزی رو که بخوام مال من میشه پس خواهشا من و مجبور به کاری که نمیخوام نکن. بدبختی از این بیشتر من یک سایت ازدواج موقت نازیار اون وقت باید از یک سروان سایت همسریابی نازیار بگیرم و یک خلافکار باید تهدیدم کنه! یعنی من و تهدید می کنی؟ نه هرگز من کاری که انجام می دادم و گفتم تهدید نکردم.

حالا تو رو هم گفته بودم و کانال همسریابی نازیار رو هم شیطونه میگه بگیرم شیش تا گلوله رو حرومش کنم. اومد که گفت:

بهش بگو اگه ازت بخوام کانال همسریابی نازیار رو به خاطر من ترک کنی این کارو می کنی؟ این چی کاریه که من می کنم مگه فیلمه احساسیش کنم؟  اگه ازت بخوام کانال همسریابی نازیار رو به خاطر من ترک کنی این کارو می کنی؟ من هم تو رو می خوام هم کارم رو اگه تو من و دوست داشته باشی من و با کارم باید بپذیری. به یک شرط قبول میکنم. چی؟ منم با بردرم باید تو کانال همسریابی نازیار داخل کنی یعنی عضو جدید. سایت ازدواج موقت نازیار چشمهاش رو تنگ کرد و پرسید چرا این و می خوای؟ آخه تو فضولشی؟ مرتیکه به تو چه حالا من به این دیو دوسر چی بگم؟

کانال همسریابی نازیار

کانال همسریابی نازیار به دادم رسید و گفت:

بهش بگو چون ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار یک خلافکاری. نه خوبه سروان با عقلی هست. چون..چون....چون منم ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار یک خلافکارم. سایت ازدواج موقت نازیار با تعجب که می فهمیدم مصنوعی است گفت:  شوخی میکنی؟ آخ بیشعور! دلم می شد بگم تو که اون روز همه چیز رو شنیدی این همه نقش برای چی اما برخلاف میل باطنیم گفتم بابام یه خلافکار بوده اما هفت سال قبل در درگیری با پلیس فوت کرده. آخرین خواهشش هم همین بود که عرفان راهش رو ادامه بده. حالا هم منم می خوام یه خلافکار بشم بعد فوت بابا همه آدماش ریختن روسرمون وخونه و املاک بابا رو گرفتن تو این دنیا گرگ صفت اگه گرگ نباشی دریده می شی.

باید با ریسم درمیون بذارم مشکلی نیست؟ نه اصلا مشکلی نداره اما تا وقتی ما عضو باند تون نشدیم منم به پیشنهادت جواب نمیدم باشه؟ بی میل گفت:

باشه.

هردو از رستوران بیرون اومدن سایت ازدواج موقت نازیار یلدا رو به خونه رسوند خودش هم رفت پیش رئیسش. ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار هم وقت رو از سایت ازدواج موقت نازیار نداد و رفت دنبالش ولی مثل همیشه سایت ازدواج موقت نازیار فرز تر از آب در اومد و از چشم همه پنهون شد. رئیس کاری رو که گفتید انجام دادم طبق گفته شما اونم خواست تا داخل باند بشه حالا چی بهترین سایت همسریابی نازیار میدین؟ رئیس سیگارش رو تو جا سیگاری گذاشت و خیره به پنجره با صدای خش دارش گفت:

فردا شب به خاطر خوش آمد گویی عضو جدید باند یک محفل ترتیب بده بعد به همه معرفی شون کن نباید فرصت رو از سایت ازدواج موقت نازیار داد. اون خواهر و برادر باید جای اون اسناد رو بهم بگن تو جشن نامزدی خودتو با این ورود کاربران به سایت ازدواج موقت نازیار هم اعلام می کنی شیر فهم شد؟ بله رئیس.

مطالب مشابه