ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
42 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مهران
مهران
40 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
37 ساله از شیراز
تصویر پروفایل حمید
حمید
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل حسین
حسین
42 ساله از سیرجان
تصویر پروفایل سعید
سعید
45 ساله از اراک

سایت دوستیابی جنسی ایرانی

دستم خیره شد و گفت: سایت دوستیابی جنسی همچین بامظلومیت صدام زد که دلم ضعف رفت براش...با لبخند محوی گفتم: سایت دوستیابی در ایران اروم گفت: میزنی برام؟

سایت دوستیابی جنسی ایرانی - دوستیابی


تصویر سایت دوستیابی جنسی ایرانی

این حرفش قطع کردمو تکیه دادم به دیوار...حدود ده دقیقه بعد هستیو تمنا رو دیدم که از سمت چپ ساختمون دارن میان اینور...هستی سایت دوستیابی جنسی که سرشو بلند کرد نگاش افتاد به ما و چشاش گرد شد...تمناهم متوجه ما شدو مثل هستی با تعجب نگامون میکرد....اخمام جمع شد...چشای جفتشون قرمز و باد کرده بود... چیشده که اینا گریه کردن...

سایت رل یابی 14 ساله اینو گذاشتن؟

بعد از چند مین اومدن پیشمون و هستی باتعجب گفت: این در چیه سایت رل یابی 14 ساله اینو گذاشتن؟ من_از اول گذشتنش فقط ما ندیده بودیم تمنا باصدایی گرفته گفت: مگه ممکنه؟, شونه ای باال انداختم و به آرتان نگاه کردم...با غم با تمنا خیره شده بود...سایت رل یابی رایگان خیلی داغون بود...وضعش ازمنم خراب تربود...هرچی باشه یکساله عاشقه...هستی به گیتار تو دستم خیره شد و گفت: سایت دوستیابی جنسی همچین بامظلومیت صدام زد که دلم ضعف رفت براش...با لبخند محوی گفتم: سایت دوستیابی در ایران اروم گفت: میزنی برام؟

لبخندم پررنگ شدو گفتم: چشم بریم بشینیم کنار استخر کاش نمی دیدمت توی بی عاطفه رو سایت رل یابی رایگان همه چی واسم یه حس غریبی داره از این پیرمرد توی اینه میترسم اهنگو که به آخر رسوندم چشامو باز کردم...ارتان با چشمای غمگینش زول زده بود به اب استخر... سایت رل یابی 14 ساله تعجب دیدم که تمنا صورتش پراشکه...هستیم با چشاش پرازاشک نگام میکرد.به ثانیه نکشید تمنا از جاش بلند شدو به حالت دو از در بین دوتا خونه خارج شد...بعد از چند ثانیه هستی هم بلند شدو رفت دنبالش...سایت دوستیابی در ایران من مونده بودمو ارتان...

.سایت رل یابی رایگان تو فکر تمنا بعد از نیم ساعت

هردو سکوت کرده بودیم...سایت دوستیابی جنسی تو فکر چشای پراشکه هستی...ارتانم...سایت رل یابی رایگان تو فکر تمنا بعد از نیم ساعت ارتان گوشیشو از جیبش دراورد وگفت: بردیا شماره هستیو بده باتعجب گفتم: واس چی؟ سایت دوستیابی در ایران بهت میگم زول زدم بهش بااخم که نفسشو فوت کردو گفت: میخوام یه چیزی راجب تمنا ازش بپرسم گوشیمو درآورم و شماره هستیو گرفتم درهمون حال گفتم: من زنگ میزنم بپرس گذاشتم رو اسپیکر صدای هستی پیچید تو گوشی: جانم بردیا نیشم باز شد که ارتان گفت: هستی سایت رل یابی 14 ساله لحن هستی تغیرکردو گفت: بله چیشده بردیا خوبه؟ نیشم تا بناگوشم باز بود ارتان رد پس کلم و گفت: خوبه زنگ زدم یه چیزی ازت بپرسم هستی باتعجب گفت: چی؟

سایت رل یابی رایگان بدونم تمنا منو دوست داره؟ چشام گرد شد... صدایی هم از هستی بلند نشد...این دیگه چه سوالیه؟انتظارداره هستی چی بگه االن؟اگه بگه نه داغون میشه ارتان نفسشو کالفه فوت کرد و گفت: ببین سایت دوستیابی جنسی من به تمنا یک ساله سایت رل یابی 14 ساله دارم ولی میترسم بیام جلو اون پسم بزنه... اگه بدونم یه عالقه ای هرچند کم بهم داره انقدر خودمو عذاب نمیدم و تکلفیم روشن میشه هستی بعد ازچند ثانیه گفت: بهش بگو.پست نمیزنه بعد از این حرف قطع کرد منو ارتان نگاهی بهم انداختیم و ارتان گفت: یعنی چی باخنده گفتم: خنگه سایت دوستیابی در ایران یعنی اونم دوست داره دیگه باچشای گرد شده نگام کرد و بعد از چند مین باصدایی که از هیجان میلرزید گفت: نه مگه میشه؟؟

مطالب مشابه