ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهشید
مهشید
21 ساله از رشت
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل سپیده
سپیده
35 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل ماهایا
ماهایا
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل وحید
وحید
51 ساله از بندر انزلی
تصویر پروفایل یاسین
یاسین
95 ساله از امیدیه
تصویر پروفایل شاهرخ
شاهرخ
22 ساله از بجنورد
تصویر پروفایل مریم
مریم
53 ساله از تهران
تصویر پروفایل لیلا
لیلا
30 ساله از تهران
تصویر پروفایل میترا
میترا
45 ساله از قزوین
تصویر پروفایل ساسان
ساسان
30 ساله از کرج
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم

سایت همسریابی جفت یابی

سایت همسریابی جفت هیچکدوم پیدا کردن سایت همسریابی جفت چیزی که ما میخوایم نیست. یکی از یکی مزخرفتره! برگهها رو توی دستش جابهجا کرد و ادامه داد

سایت همسریابی جفت یابی - همسریابی


تصویر سایت همسریابی جفت یابی

وسط اتاق میز کوچیکی برای سایت همسریابی جفت بود. کامپیوتر رو هم روی میزی شیشهای، جلوی یکی از آدرس سایت همسریابی جفت گذاشته بودن! به طرف قفسههای فلزی حرکت کردم. از باال به پایین نگاه کردم. وسطیترین طبقه، اسنادش مال امسال بود. انگشتم رو به طرف قفسه گرفتم و به طرف چپ راه افتادم. فرودین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر! سایت همسریابی جفت انگشتم، انگشت جیکوب هم بهطرف ماه آذر بود. نگاهی به صورت پراخمش انداختم و زونکن رو برداشتم و سریع به طرف میز بزرگ وسط اتاق رفتم. کاغذها رو از زونکن در آوردم و یکییکی از زیر نگاهم رد کردم. لینک سایت همسریابی جفت پشت دستم رو به پیشونیم کشیدم. اینا که اصال ربطی به قضیهی ما نداره!

چه چیز مشکوکی میتونسته پیدا بشه؟ چرا تا االن به این فکر نکردم! چه چیز مشکوکی میتونه وجود داشته باشه؟ موضوعش چی میتونه باشه که برنامه اون رو مهم دونسته! جیکوب کالفه گفت: -سایت همسریابی جفت هیچکدوم پیدا کردن سایت همسریابی جفت چیزی که ما میخوایم نیست. یکی از یکی مزخرفتره! برگهها رو توی دستش جابهجا کرد و ادامه داد: -آدرس سایت همسریابی جفت جنزدگی آدمها و چه میدونم صورفلکی گفته شده. دستم رو روی پیشونیم گذاشتم و گفتم: -موضوع این چیز مشکوک چی میتونه باشه؟

پیدا کردن سایت همسریابی جفت

مشتش رو جلوی دهنش گرفت و گفت: -چرا ما فکر کردیم که باید اینجا دنبالش بگردیم؟ نگاهش کردم. -اگه پیدا کردن سایت همسریابی جفت چیزِ مشکوک خیلی مهم بوده و کسی اعتراف نکرده وجود لینک سایت همسریابی جفت مدارک رو، پس جایی نگهش نمیدارن که لو بره. ازش محافظت میکنن. آروم گفتم: -پس ما الکی اومدیم اینجا؟ آدرس سایت همسریابی جفت لب باز کرد که حرف بزنه صدای ویبره گوشیش بلند شد. سریع جواب داد. صدای لینک سایت همسریابی جفت به گوشم رسید: -همهشون تو بر زمانیان. جیکوب جواب داد: -خیلی خب. -یه چیزی پیدا کردم که اصال به مغزت خطور نمیکنه. -زود بگو وقت داره میره. به محض شنیدن این حرف به طرف در رفتم.

آروم سایت همسریابی جفت رو کشیدم

آروم سایت همسریابی جفت رو کشیدم پایین و در و باز کردم. یواشکی بهمدارک رو پیدا کردم. سالن نگاه کردم و از اتاق خارج شدم. جیکوب پشت سر، دنبالم راه افتاد. تندتند پلهها رو پایین رفتیم تا به طبقهی همکف رسیدیم. به طرف پیدا کردن سایت همسریابی جفت سمت چپ دویدم. گوشیم رو در آوردم و شمارهی ندا رو گرفتم. به محض اینکه برداشت، گفت: -من به مشکل خوردم. وسط سالن ایستادم. عصبی گفتم: -لینک سایت همسریابی جفت باید بگی؟ به جیکوباشاره کردم که بره طرف ندا. پرسیدم: -چیشده؟ یواش جواب داد: -آدرس سایت همسریابی جفت اصال نرسیدم به اتاق دوربینها. دونفر هستن که وسط سالن ایستادن و دارن حرف میزنن. دوباره راه افتادم و گفتم: -ببین ما مدارک رو پیدا کردیم. پیدا کردن سایت همسریابی جفت رو فرستادم پیشت. فیلم دوربینها رو پاک کنین و زود بیاین طرف در خروجی.

مطالب مشابه