ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ابراهیم
ابراهیم
36 ساله از ممسنی
تصویر پروفایل آرش
آرش
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل احمد
احمد
42 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل علی
علی
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل علی
علی
43 ساله از قزوین

سایت همسریابی یزد

گروه ازدواج یزد ایتا اما جبرائیل فرشتهی وحی به همسریابی یزد است. نریمان قبل از من پرسید: برگشتم و پشت چشمی براش نازک کردم. جدیدا چهقدر اخالقش عوض شده!

سایت همسریابی یزد - همسریابی


تصویر سایت همسریابی یزد

-الینا بچه شدی باز؟ خب معلومه که اون همسریابی یزد زیادت رو حس میکنه. متفکر نگاهش کردم. لبم رو گزیدم. خب آره قبل از اینکه ببینتم انرژیم رو حس میکنه. پوف گروه ازدواج یزد ایتا کشیدم و گفتم: -خیلی خب. فعال که تا بیاد خیلی طول میکشه. میخوام یهکم اینجا بمونم. قبل از اینکه بیاد برمیگردیم. با دست چشمهاش رو ماساژ داد و گفت: نگاهم رو ازش گرفتم و به راه همسریابی یزد که داشتم میرفتم، ادامه دادم. آرباتل نزدیکم بود و تقریبا کنارمامیدوارم که توی دردسر تازهای نیفتیم. حرکت میکرد. زیرچشمی نگاهش کردم و پرسیدم: -آرباتل تو فرشتهی چی هستی؟

من شماره واسطه ازدواج در یزد وحی هستم

من شماره واسطه ازدواج در یزد وحی هستم. برگشتم سمتش و گفتم: -چی؟ مگه جبرئیل فرشتهی وحی نیست؟ لبخند کوتاهی زد و گفت -گروه ازدواج یزد ایتا اما جبرائیل فرشتهی وحی به همسریابی یزد است. نریمان قبل از من پرسید: برگشتم و پشت چشمی براش نازک کردم. جدیدا چهقدر اخالقش عوض شده! نکنه آسمون روش تاثیرپس منظورت از وحی چیه؟ گذاشته! الهام را نادیده میانگارید و برخالف آن را انجام میدهید و با خود میگویید ای کاش آن را جدیشاید برایتان اتفاق افتاده باشد که گاهی در زندگی شماره واسطه ازدواج در یزد چیزی به شما الهام میشود. و گاهی آن میگرفتم. کار من آن وحی یا همسریابی یزد است که گاهی جدی گرفته نمیشود. متعجب پرسیدم: -تو که همهش اینجایی! چهطوری به کسی کاری رو الهام میکنی؟ با اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت یزد جواب داد: -من فارغ از هر جسم و محدودیت هستم و در هر لحظه میتوانم هر جایی باشم.

پس برایم کار چندان مشکلی نیست. نگاهش کردم و گفتم: -تو هم مثل شماره واسطه ازدواج در یزد فرشتهی علیا هستی؟ سرش رو تکون داد و گفت: -درست است. -پس خیالم از بابت تو هم راحته. نریمان پرسید: -منظورت چیه؟ از گوشهی چشم نگاهش کردم و گفتم: سرش رو تکون داد. اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت یزد ایستاد و با چند فرشته به زبون خاصی مشغول صحبت شد. دستهام رو بهفرشتههای علیا از بین نمیرن. کمرم زدم و به اطراف چرخیدم. متوجه پوزخند نریمان شدم. نگاهش کردم و سرم رو به معنی چیه تکون دادم. شونههاش رو به معنی هیچی گروه ازدواج یزد ایتا انداخت. چشمهام رو ریز کردم و گفتم: -جدیدا خیلی مشکوک شدی! دقیق نگاهم کرد و پرسید

یعنی اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت یزد خیلی عوض شده

شماره واسطه ازدواج در یزد یعنی چهطوری شدم؟ دستهام رو انداختم و گفت -یعنی اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت یزد خیلی عوض شده. با خیلی چیزها معمولی برخورد میکنی. رفتار مغرور و زنندهی همیشگیت رو هم نداری. لبخندی زد و پرسید: به لبخندش نگاه کردم. حس خوبی نداشتم به اینکه اینقدر غیرطبیعی رفتار کنه. واقعیتش همون پسرکدوم بهتره؟ مغرورِ از خودراضی خیلی بهتر بود. پلکی زدم و گفتم: لبخندش رو خورد و نگاهش رو ازم برنداشت. نگاهش! اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت یزد حرف برای گفتن داشت که من اصال ازش سرهیچکدوم. در گروه ازدواج یزد ایتا. فکر میکنم دو سه دقیقهای بود که به چشمهای هم خیره بودیم و حواسمون از اطراف کال پرت بود. یه خیرگیِ مسکوت! یکدفعه صدای وحشتناکی توی فضا پیچید.

مطالب مشابه