ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل علی
علی
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل ابراهیم
ابراهیم
36 ساله از ممسنی
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل علی
علی
43 ساله از قزوین
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل احمد
احمد
42 ساله از شیراز
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل آرش
آرش
36 ساله از تهران

سایت همسر یابی دو هم دل ایرانی

دوهمدل بدون فیلتر قید همهچی رو زد و ترجیح داد توی ارفلون بمونه و با عشق زندگی کنه. 5سال از روزی که ورود به همسریابی دوهمدل نگذاشت رابطهی بینمون تموم بشه

سایت همسر یابی دو هم دل ایرانی - همسر یابی


تصویر سایت همسر یابی دو هم دل ایرانی

بهش لو میدی یا نه! نیشخندی زد و گفت: -سایت همسر یابی دو هم دل نه که اینجاست. چه زود لوس شدی دوهمدل بدون فیلتر! لبخند محوی زدم و بیتوجه به حرفش گفتم: -میگم ندا! چهطوری بهش بگم واقعا؟ برای کسی دست تکون داد و گفت: -نمیدونم عزیزم. خودت یه کاریش بکن، من باید برم. برگشتم و به کسی که براش دست تکون داد، نگاه کردم. -سایت همسر یابی دو هم دل بیشعور! خب حاال من چهجوری برگردم؟ قرار بود من رو برسونی. ب وس آبداری روی لپم نشوند و تند تند گفت: -معذرت میخوام.

دوهمدل جدید زحمت نکشیها، خب؟

یه تاکسی بگیر برو خونه. زیاد هم کار نکنی. به خودت فشار نیار. درسته 5 سال اون سه تا منگول رو ندیدیم؛ ولی همه خودمونی هستیم. دوهمدل جدید زحمت نکشیها، خب؟ سرم رو به معنی باشه تکون دادم. به رفتنش نگاه کردم. با خندهی بزرگی کنار دانیال ایستاد و بهش دست داد. برای دوهمدل جدید سری به معنی سالم تکون دادم. ندا دستی برام تکون داد و ازم خداحافظی کرد. سایت همسر یابی دو هم دل خیابون راه افتادم تا دربست بگیرم. دستی تکون دادم. سوار اولین تاکسیای که ایستاد شدم و آدرس رو دادم. از پنجره به بیرون خیره شدم.

پنج سال از روزی که توی ارفلون بودیم، میگذره. روزی که بعد از جمعشدنمون جلوی کاخ مرمر، به زمین برگشتیم. روزی که فهمیدم ورود به همسریابی دوهمدل تونسته با الگوس حرف بزنه و اجازهی موندنشون توی ارفلون رو بگیره. یعنی همهی ما برگشتیم به غیر از آئیل و دوهمدل جدید. همونجا قبل از برگشتنمون، سایت همسر یابی دو هم دل برای همدیگه عقدشون کرد و با کلی آرزوهای خوب براشون، برگشتیم. دوهمدل بدون فیلتر قید همهچی رو زد و ترجیح داد توی ارفلون بمونه و با عشق زندگی کنه. 5سال از روزی که ورود به همسریابی دوهمدل نگذاشت رابطهی بینمون تموم بشه، میگذره. با همهی بچهها خداحافظی کرد و من و ارشیا رو ول نکرد که برگردیم. خودش تمام کارها و گندهایی که به زندگیم زده بود رو درست کرد. به مامان و بابا گفتیم که ما توی اون تصادف از ماشین بیرون پرت شدیم و این مدت توی بیمارستان بودیم و چون بیهوش بودیم کسی نتونسته بهتون خبر بده.

دوهمدل بدون فیلتر با یک دروغ شاخدار به زندگی قبلی برگشتیم

دوهمدل بدون فیلتر با یک دروغ شاخدار به زندگی قبلی برگشتیم و از ترم جدید، دوباره درسم رو شروع کردم. بعد از یک ماه همراه با فرامرز به طور رسمی به خواستگاریم اومد و یک سال بعدش زندگی مشترکمون شروع شد. ورود به همسریابی دوهمدل هیچوقت به طور مستقیم به من ابراز عالقه نکرد و اون رو با کارهاش ثابت کرد. یاد حرفها و شوخیهای ندا شب عروسیمون، لبخند بزرگی رو روی لبم نشوند. خود اون هم از این مقوله بینصیب نموند. ندا بهخاطر مشکالتی که دوهمدل جدید میتونست براش پیش بیاد، به خواستگاری دوهمدل بدون فیلتر جواب رد داد و دانیال سپهری، پسر خرخون دانشگاه رو تور کرد؛ یعنی خب سپهری خودش دنبال ندا رو داشت و دوسالی میشه که نامزد بودن و درحال آمادهکردن مقدمات ورود به همسریابی دوهمدل بودن. ایمان و هلیا بعد از برگشتمون از ارفلون، به صورت رسمی با هم ازدواج کردن و اسم پسرشون رو ایلیا گذاشتن و حاال ایلیا 5 سالش بود.

مطالب مشابه