ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل علی
علی
43 ساله از قزوین
تصویر پروفایل آرش
آرش
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
26 ساله از تهران

شیدایی

صدای زنگ گوشیم از روی شیدایی صیغه بلند شد برداشتم که اسم شیدایی روش افتاد. جانم شیدایی. الان به سایت همسریابی شیدایی گفتم، سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی تو و شیدایی صیغه سایت همسریابی شیدایی بیاید سایت همسریابی شیدایی دریا باشه؟ شیدایی جون من شوخی کردم. حرف نباشه سایت همسریابی شیدایی و شیدایی صیغه رزو کرده ساعت نه اون جا باشید. ناچارا سرم رو تکون دادم و گفتم باشه سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی.

شیدایی


شیدایی

شیدایی صیغه

اشاره ای به شیدایی صیغه کرد و گفت براش قهوه بیارن. نه سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی، بابای من خیلی مهربونه اگه می بینی تو درس سخت گیره فقط به خاطر این که می خواد راحت از زیرش در نریم و موفق بشیم. چیزی نگفتم و فقط نگاهش کردم. خیالت راحت بهش میگم کمکت کنه. لبخندی بلا اجبار زدم و گفتم ممنون گلم. فدات خوشگلم. گارسون بعد از چند دقیقه بستنی و قهوه رو آورد. مشغول خوردن بستنی شدم و گفتم شیدایی هم گروهیت کیه؟

سایت همسریابی شیدایی. با شیطنت گفتم شیطون عاشقش نشی وسط پروژه. مشتی به بازوم زد و با لبخند خجولی گفت:

نامزدمه. با چشمای از حدقه در اومده نگاهش کردم و گفتم پس چرا بهم نگفتی؟ سه روز پیش نامزد شدیم، خواستم یه روز دعوتت کنم بیرون با سایت همسریابی شیدایی بریم سایت همسریابی شیدایی بهت بگم. با پرویی گفتم هنوزم دیر نشده ها. خنده ای کرد و گفت:

سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی بریم؟ سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی شوخی کردم. اخمی کرد و گفت:

نه خیرم باید بیایی، راستی چقدر شیدایی صیغه و سایت همسریابی شیدایی نگاهت می کنه. با شنیدن فامیلی شیدایی تو دلم ریز ریز خندیدم و گفتم نه بابا نگاه کجا بود؟ شیدایی بهم کرد که خر خودتی. نه خیر خانم، من خیار چمبر نیستم که باور کنم. باور کن اصلا نگاهم نمی کنه. صدای پیامک گوشیم بلند شد، چون روی شیدایی صیغه اسم شیدایی روش افتاد. سریع دست انداختم صفحه اش رو خاموش کردم.

شیدایی و شیدایی ما مفهوم بهم کرد و با اشاره به گوشی گفت:

که چیزی نیست؟ خنده ای کردم و برای این که اشتباه فکر نکنه گفتم شیدایی صیغه سایت همسریابی شیدایی دوست صمیمی داداشمه قبل از این که بیایم توی دانشگاه عاشقش بودم. سرش رو تکون داد و شیطون گفت:

می گم چقدر سر شیدایی صیغه نگاهت می کنه و همشم از اون ردیفی که تو نشستی راه میره، عینکم رو از چشمم در آوردم و گفتم فضول نباش جغله. زهرمار، حالا ببین شیدایی صیغه سایت همسریابی شیدایی خشنمون چکارت داشته. گوشیم رو باز کردم و توی پیام ها رفتم. " عشق من بیا اتاقم کارت دارم " با خوندنش از جام بلند شدم و رو به شیدایی گفتم من برم سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی.

سایت همسریابی شیدایی

سایت همسریابی شیدایی با شیطنت گفت:

آره برو شیدایی صیغه رو منتظر نزار. چشم غره ای بهش رفتم و سمت صندوق رفتمک بعد از این که حساب کردم سمت سالن اساتید راه افتادم. بدون در زدن رفتم تو نشسته بود رو مبل چرمی اتاقش و امتحان تصحیح می کرد. با گندی که امروز زده بودم برای خر کردنش با عشوه گفتم عشق منی تو مگه نه؟ لباش رو روی هم فشار داد و گفت:

امتحان آره؟ با لجبازی گفتم آدرس سایت شیدایی خودت اومدی کنارم یهویی نگفتی یکی از دانشجو ها می بینه؟ ابروهاش رو داد بالا و چشمکی زد. من هول شدم هرچی خونده بودم رو یادم رفت. خنده ای بلندی کرد. هول شدی آره؟ سرم رو مظلوم بدون حرف تکون دادم. نفس عمیقی کشید و مشغول بازی کردن با موهام شد. ولی من نمره الکی بهت نمیدم می دونی که؟

با عشوه گفتم ولی اگه من باشم بهم میدی مگه نه؟ دستش رو لای موهام کرد و گفت:

نه.  شیدایی به یه شرط نمره بهت اضافه می کنم اول قول بده. سریع گفتم قول. دستم رو گرفت کنار خودش روی مبل نشوند و گفت:

نمره ات شد پانزده. .. با جیغ گفتم آخ جون قبول شدم که. ابروهاش رو داد بالا و گفت:

ولی تو به من قول دادی نه؟

لبم رو کج و کوله کردم و گفتم ولی من که قبول شدم. دستی به ته ریشش کشید و گفت:

آره، ولی من از بدقولی بدم میاد می دونی که؟ راستی آرش می گفت تنهایی از بسش بر نمیایی، من کمکت می کنم. با ذوق سرم رو بردم بالا و گفتم قول؟ چشماش رو با مهربونی روی هم گذاشت. انگشت کوچیکم رو نزدیک دستش بردم و تکون دادم انگشت کوچیکش رو دور انگشتم حلقه کرد و گفت:

قول میدم من کمکت کنم تو پروژه، دستم رو سریع از دستش بیرون کشیدم و گفتم نمیام.

سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی

با بدجنسی دستاش رو لبه ی سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی گذاشت و گفت:

پس منم نمره ات رو می کنم شش. پام رو روی زمین زدم و گفتم شیدایی. جانم؟ قول دیگه. صدای زنگ گوشیم از روی شیدایی صیغه بلند شد برداشتم که اسم شیدایی روش افتاد. جانم شیدایی. الان به سایت همسریابی شیدایی گفتم، سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی تو و شیدایی صیغه سایت همسریابی شیدایی بیاید سایت همسریابی شیدایی دریا باشه؟ شیدایی جون من شوخی کردم. حرف نباشه سایت همسریابی شیدایی و شیدایی صیغه رزو کرده ساعت نه اون جا باشید. ناچارا سرم رو تکون دادم و گفتم باشه سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی.

قطع کردم و سمت شیدایی برگشتم سایت همسریابی موقت و دائم شیدایی قراره ساعت نه با شیدایی و فروزش بریم سایت همسریابی شیدایی دریا. من چرا؟ با حرص گفتم از بس تو بهترین سایت شیدایی صیغه بهم نگاه می کنی شیدایی فهمیده بود منم یه چیزایی رو واسش گفتم. شیدایی به ساعتش کرد و گفت:

بدو پنج دقیقه دیگه شیدایی صیغه داریم. بوسی با دستم براش فرستادم و از اتاقش زدم بیرون. سرکی به اطراف کشیدم و با نفس آسوده از سالن بیرون زدم. با دو سمت شیدایی صیغه رفتم. تقریبا همه ی بچه ها تو شیدایی صیغه بودن. سمت جایی که عسل نشسته بود رفتم و کوله ام رو روی پام گذاشتم. کجا بودی تو؟ با شیدایی بودم.

سرش رو تکون داد و گفت:

شیدایی خیلی وقته اومده تو شیدایی صیغه. پووفی کردم و گفتم پیش شیدایی بودم.

مطالب مشابه