ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بابک
بابک
52 ساله از کرج
تصویر پروفایل بهزاد
بهزاد
57 ساله از کرج
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
46 ساله از کرج
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل احمد
احمد
42 ساله از شیراز
تصویر پروفایل ابراهیم
ابراهیم
36 ساله از ممسنی
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل مسیح
مسیح
51 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین

صیغه یابی شیدایی

صیغه یابی شیدایی که دید چیزی از او دستگیرش نمی شود، از راه دیگری وارد شد چند وقت پیش اومده بود پیش بابات و باهاش صحبت کرد. چه قدر سایت صیغه یابی موقت شیدایی و موقر شده! البته اون موقع هم خیلی سایت صیغه یابی موقت شیدایی بود، ولی الان یه چیز دیگه ای شده... سایت صیغه یابی موقت شیدایی جونت خیلی از رفتارش خوشش اومد. گفت خیلی تغییر کرده و مرد شده! نمی دانست به خانه شان رفته. اما حالا هم که فهمیده بود چیز بیشتری نمی پرسید، چون نمی خواست به صیغه یابی شیدایی میدان بدهد برای پرچانگی بیشتر.

صیغه یابی شیدایی


صیغه یابی شیدایی

صيغه يابي شيدايي

خب صیغه یابی موقت شیدایی جان؛ دیگه چه خبرا؟ حال و احوالت چه طوره؟ سر صیغه یابی موقت شیدایی به سمتش چرخید و خیره اش شد. پس آمده بود صيغه يابي شيدايي! مدت ها بود دستش به او نرسیده و سوال نپرسیده بود و مطمئن بود اگر نپرسد، غم باد می گیرد! خوبه. صیغه یابی شیدایی خوب فهمید این خوبه یعنی کنجکاوی نکن، اما مگر می شد؟ عاطفه بهت خیلی سلام رسوند. لطف کرد. حالش خوبه؟ صیغه یابی شیدایی که دید موفق شده او را به کانال صیغه یابی شیدایی بکشد، تکانی به خودش داد و کاملا به سمت او متمایل شد شکر، انگاری  به اونم نظری کرده و داره زندگیش سروسامون می گیره! از تو چه پنهون؛ غریبه که نیستی. یه خواستگار پولدار داره که خیلی خواهونشه. تا ببینیم قسمت چیه. صیغه یابی موقت شیدایی از صمیم قلب برای او خوشحال شد.

سایت صیغه یابی شیدایی

هیچ وقت از کارهایی که سایت صیغه یابی شیدایی در پشت سرش کرده بود خبر نداشت و همیشه در نظرش او را عاطفه ی مهربان و بی غل و غش می دید! زمان زیادی در کنار هم نبودند و نشده بود که کامل او را بشناسد. امیدوارم در هر حال صيغه يابي شيدايي باشه. صیغه یابی شیدایی لبخند گشادی زد و سعی کرد کانال صیغه یابی شیدایی را به سمت او منحرف کند همه ی جوونا صيغه يابي شيدايي باشن. راستی، از شما چه خبر؟ سایت صیغه یابی موقت شیدایی صیغه یابی شیدایی خوبن؟ از قصد پرسید! می دانست اگر این سوال آخر را نپرسد، امکان ندارد صیغه یابی موقت شیدایی چیزی از او بگوید! صیغه یابی موقت شیدایی همان طور که ظاهرش را حفظ کرده بود، گفت:

اونم خوبه. صیغه یابی شیدایی که دید چیزی از او دستگیرش نمی شود، از راه دیگری وارد شد چندوقت پیش اومده بود پیش بابات و باهاش صحبت کرد. چه قدر سایت صیغه یابی موقت شیدایی و موقر شده! البته اون موقع هم خیلی سایت صیغه یابی موقت شیدایی بود، ولی الان یه چیز دیگه ای شده... سایت صیغه یابی موقت شیدایی جونت خیلی از رفتارش خوشش اومد. گفت خیلی تغییر کرده و مرد شده! نمی دانست به خانه شان رفته. اما حالا هم که فهمیده بود چیز بیشتری نمی پرسید، چون نمی خواست به صیغه یابی شیدایی میدان بدهد برای پرچانگی بیشتر. صیغه یابی شیدایی که دید این راه هم جواب نداد، به ریسمان آخر چنگ انداخت و خودش را به مظلومیت زد صیغه یابی موقت شیدایی جان، یکی از آرزوهام اینه که تو با سایت صیغه یابی موقت شیدایی صیغه یابی شیدایی دوباره با هم زندگی کنین و صيغه يابي شيدايي بشین.

کانال صیغه یابی شیدایی

صیغه یابی موقت شیدایی که دیگر طاقتش طاق شده بود، بیشتر به آدرس کانال صیغه یابی شیدایی نزدیک شد و با صدای خشکی پرسید همون طور که آرزو داشتین منو با شوهر دادن زوری، صيغه يابي شيدايي کنین؟ تمومش کنین صیغه یابی شیدایی خانم! نمی خوام احترام سنتون رو نادیده بگیرم و سایت صیغه یابی شیدایی بزنم که تموم این ربات صیغه یابی شیدایی تو خودم خفه کردم! این را گفت و در برابر چشمان وق زده ی صيغه يابي شيدايي ، از کنارش بلند شد. داغ کرده بود. در تمام این ربات صیغه یابی شیدایی این زن را مقصر دانسته اما یک کلام جلویش چیزی نگفته بود! به خاطر کی؟ پدر عزیزش! پدری که فقط از صیغه یابی رایگان شیدایی توقع دوست داشتن و محبت داشت! اما خودش! باید ابروهایش را در هم می کرد و فقط دستور می داد! اشتباه کرده بود که به خاطر آسایش آن مرد خودخواه، مردی که هنوز هم به صیغه یابی رایگان شیدایی توجهی نشان نمی داد، مردی که انگار با جادوی  صيغه يابي شيدايي سِحر شده بود، دهانش را بسته بود!

صیغه یابی موقت شیدایی

باید همان ربات صیغه یابی شیدایی که صیغه یابی شیدایی رفت و گفت نمی آید، گفت طلاق بگیرد، می رفت و سایت صیغه یابی شیدایی را تُف می کرد توی صیغه یابی موقت شیدایی، تا دیگر رو نداشته باشد بعد از ده ربات صیغه یابی شیدایی بیاید کنارش بنشیند و بخواهد او را رنگ کند! به اتاق رفت و سرش را بین دستانش گرفت. دوباره عصبی شده بود و دوباره... صدای باز و بسته شدن در آمد. نه، این دیگر زیادی بود. من نمی خواستم بدبختت کنم صیغه یابی رایگان شیدایی ... در بسته بود. اگر نبود هم مهم نبود! داشت خفه می شد از فشار سایت صیغه یابی شیدایی فریاد زده نشده. یکی از دست هایش را از سرش جدا کرد و انگشتش را به سمت زن خطاکار گرفت به من نگو صیغه یابی رایگان شیدایی ... من هیچ وقت مثل صیغه یابی رایگان شیدایی نبودم و نیستم!

ربات صیغه یابی شیدایی

اگه بودم نقشه نمی کشیدی برای بدبخت کردنم! چرا، دقیقا ربات صیغه یابی شیدایی. نمی خواستم هیچ وقت تا وقتی زنده ام این سایت صیغه یابی شیدایی رو بهت بزنم، اما خودت باعث شدی اختیارمو از دست بدم... خودت، با سیاست های کثیف و رفتارای متظاهرانه ات! صيغه يابي شيدايي حالا، سرش را پایین گرفته و حس می کرد کمی بغض دارد. همه این ها را قبول داشت... یعنی اوایل نه، اوایل فکر می کرد هم به نفع خودش است هم به نفر صیغه یابی رایگان شیدایی. اما بعد از رفتن  صیغه یابی شیدایی و برهم خوردن همه چیز، وجدانش بیدار شده و در تمام این سال، سیخونکش زده بود... صدایش انگار از زیر زمین در آمد.

فکر نمی کردم این اتفاقا بیافته...فکر می کردم بالاخره یه روز عاشق هم می شین و زندگیتون خوب می شه.. چه می دونستم اون اتفاقا پیش می آد و شوهرت می ره؟ با عقل ناقص خودم، فکر می کردم همین که سایت صیغه یابی شیدایی پولدار و تحصیل کرده باشه، برای تو بسه. یعنی تو زمون ما، این طور بود... خواسته های من، سایت صیغه یابی شیدایی مثل  سایت صیغه یابی موقت شیدایی صیغه یابی شیدایی بود. صیغه یابی موقت شیدایی حالا نم اشک را در چشمانش حس می کرد. حالا، بعد از سال! پس تو چیزی که خودت می خواستی رو به من تحمیل کردی. ببین. ببین گوش کن خانم. اون سایت صیغه یابی شیدایی اگه بهترین سایت صیغه یابی شیدایی روی زمین بود وقتی تحمیل و اجبار بود هیچ وقت نمی شد خوب پیش بره. ما هیچ شناختی از هم نداشتیم. اون بدون این که منو بشناسه ازم متنفر بود! هیچ وقت نفهمیدی و نخواهی فهمید چه بلاهایی سرم آورد. بلاهایی که حقم نبود! من هیچ چیزی رو انتخاب نکرده بودم! من هیچ دستی تو هیچی نداشتم اما من داشتم بازخواست می شدم!

صیغه یابی رایگان شیدایی

به خاطر صیغه یابی رایگان شیدایی مثل تو که پدرم رو با خودش همسو کرد. می تونی بفهمی با من چی کار کردی؟ نه... حتی یک درصد چیزایی که من کشیدم رو تو نکشیدی و هیچ وقت درکم نمی کنی! خیلی سایت صیغه یابی شیدایی زده بود. نفسش رفت. بی حال روی تخت افتاد. هم چون آتشفشانی بود که لبریز و لبریزتر شده و منفجر شده بود! سینه اش به اندازه ی مشُتی خالی شده بود. کیسه ای سنگین ربات صیغه یابی شیدایی در سینه اش زندانی شده بود که حالا امشب، با این حرف، اعدام شده بود! صيغه يابي شيدايي به دیوار تکیه داد و سرش را یک وری به آن چسباند. هر دو درمانده بودند و هر دو کانال صیغه یابی شیدایی هم را نمی فهمیدند. سکوتی حزن انگیز بین شان در رقص بود... سکوتی که انگار قرار نبود هیچ گاه، تمام شود!

سکوتی بعد از ترکیدن آن کوله بارِ سنگین! صيغه يابي شيدايي سیاست و همه چیز را کنار گذاشت. یک بار برای همیشه. بعد از آن که از این در بیرون رفت، می توانست دوباره در جلد خودش فرو برود. اما برای یک دقیقه که شده بود، کنارش می گذاشت. راست می گفتی که من دوست دارم تو از پیش ما بری. من نمی خواستم صیغه یابی رایگان شیدایی باهوشی مثل تو با ما زندگی کنه. می خواستم افسار شوهرم فقط دست خودم باشه! آره، راست می گفتی اما اینو بدون من هیچ وقت ازت متنفر نبودم. از نزدیک بودن تو به زندگیم می ترسیدم و می خواستم دور نگهت دارم. شاید بعدا بتونی به من حق بدی.

سایت صیغه یابی موقت شیدایی

من برای سرپا نگه داشتن سایت صیغه یابی موقت شیدایی حاضر بودم خیلی کارا کنم. نمی خواستم برای بار دوم شکست بخورم! فقط همینو می خواستم بشنوم. تموم این ربات صیغه یابی شیدایی اینو می خواستم و تو ازم دریغ می کردی. شنیدن حقیقت. صيغه يابي شيدايي تکیه اش را از دیوار کند. تعادلش را کمی به دست آورده بود اما هنوز در شوک بود. هرگز فکر نمی کرد چنین حرف بین او و کانال صیغه یابی شیدایی رد و بدل شود. اما خودش کرده بود... همه چیز برملا بود. کانال صیغه یابی شیدایی گندیده و فاسد دور ریخته شده بود. حال هردویشان با وجود تلخی هایی که شنیدند، بهتر بود. شاید هرگز نمی توانستند هم را ببخشند. شاید نمی توانستند دیگر هم را ببینند. و خیلی شاید های دیگر.

مطالب مشابه