ولی بازم حالم بد می شد. عکس ایرانی لحظه فقط احتیاج داشتم بلند بلند گریه کنم. نگاهم هنوز خیره بود به حلقه ی محمد که داشت چاییشو سر می کشید. سریع چشمام رو بستم تا عکس ایرانی دختر نریزن. جلوی چشمای بسته ام صورت علی نقش بست. االن تنها تکیه گاهم بعد همون علی بود. چشمام رو باز کردم و به عکس ایرانی پسر نگاه کردم. خسته و در مونده. لبش رو گزید. چیزی نگفت. معلوم بود تمام مدت دیده نگاهم رو به حلقه محمد. عکس ایرانی عاطفه خانوم.. . میشه چند لحظه باهات صحبت کنم ؟.. . خصوصی.. .
عکس ایرانی دختر باپای راستش رو زمین ضرب گرفت
فقط می خواستم فرار کنم از اون موقعیت. سریع گفتم: - بله حتما.. . علی رفت بیرون. راه افتادم برم. عکس ایرانی دختر باپای راستش رو زمین ضرب گرفت. داشتم از مقابل محمد رد می شدم که دستش دراز شد جلوم و راهمو بست. داشت فنجون رو دوباره روی میز می ذاشت. صبر کردم دستشو برداره. تکیه داده بود به اپن و دستش به عکس ایرانی دخترانه بود و روی میز یکم مکث کرد. از کارش تعجب کردم. هنوزم با پاش می کوبید روی زمین. عکس ایرانی دختر دستشو جمع کرد و راهم باز شد. عکس ایرانی پسر دست به جیب ایستاده بود توی هال. رفتم بیرون.. . "
نسکافمو آماده کردم و نشستم پشت میزِ آشپزخونه. راستی چقدر دلم برای مامان و بابا و آتنا.. . شیده و شیدای بیشعور.. . مادربزرگم.. . حتی شهاب و عکس ایرانی تنگ شده بود.. . عکس ایرانی دخترانه رو نزدیک لبم بردم. ذهنم برای چندمین بار تو امروز فلش بک زد به گذشته.. .... " پشت میز نشست. محمد: - اگه زحمتی نیست میشه دوتا نسکافه درست کنی با هم بخوریم ؟.. . عکس ایرانی زن حتما.. . پاشد رفت داخل استدیو. چند دقیقه بعد با سینی ایستادم دم در.: - اجازه هست ؟.. . محمد: - اختیار دارید.. . خونه خودتونه.. . رفتم داخل و سینی رو هم گذاشتم رو یکی از میز ها و روی مبل نشستم.: - بفرمایید.. . محمد: - دست شما درد نکنه.. . تکیه داد به صندلی ای که روش نشسته بود و نگاهم کرد. عکس ایرانی دخترانه با خودش می گفت بعد اینهمه که دیدمش باز شال سرشه!!! با دقت داشتم همه اتاقش رو تجزیه و تحلیل می کردم. سیستم رو روشن کرد و صدایی رو پلی کرد.
عکس ایرانی مرد لبخند زد.
عکس ایرانی دختر رو هم روشن کرد. صدام که پخش شد سریع سرچرخوندم طرفش. عکس ایرانی مرد لبخند زد. یکم تو سکوت گوش دادیم. ایول به خودم عجب چیزی خونده بودمم.. . دمم گرررررم. نسکافه اش رو برداشت. محمد: - خیلی عالی بود.. .. من اولین باری که پشت میکروفون خوندم کلی خراب کردم تا عکس ایرانی دخترانه یه چیز خوب از آب در اومد.. . ولی تو خیلی خوب بودی.. .: - خب.. . من اولین بارم نبود.. . چهارمین بارم بود.. . چشماش گرد شد. محمد: - چی؟.. . یعنی چی؟.. .: - من از اول راهنمایی تا اخر دبیرستان عضو گرود مدرسمون بودم.. . ازاین گروه های عکس ایرانی مرد نه ها.. . حرفه ای کار می کردیم.. . عکس ایرانی پسر اول بودیم و برنده و کلی جاها دعوتمون می کردن.. . به خاطر همین هم سه بار رفتیم استدیو استادمون و تکی خوندیم.. . محمد: - واقعا ؟.. .: عکس ایرانی واقعا.. . پس چی فکر کردی آق پسر ؟ منو دست کم گرفتی ؟ بعد خودمو لوس کردم.: - تازشم عکس ایرانی زن همیشه از من تعریف می کرد.. . خیلی از خوندن من خوشش می اومد.. هر وقت دستش خالی می شد می گفت عاطفه بخون..