ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل نیما
نیما
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل اسماعیل
اسماعیل
29 ساله از ملایر
تصویر پروفایل بابک
بابک
52 ساله از کرج
تصویر پروفایل بهزاد
بهزاد
57 ساله از کرج
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل فریبا
فریبا
28 ساله از شیراز
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل مسیح
مسیح
51 ساله از تهران
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران

عکس خفن برای پروفایل

عکس خفن سنگین رو شکست. سهیل: - با دوستم اومده بودم.. . پیچوندمش.. . و هر دو خندیدیم. سهیل: - نمی خواستم بفهمه.. . و باز هم به سکوت گذشت و نگاه های یواشکیمون

عکس خفن برای پروفایل - عکس خفن


عکس خفن برای پروفایل

در نهایت دلم هلم داد و عکس خفن گرفتم قبول کنم ببینمش. دیوونه شده بود انگار. فقط می خواست منو ببینه. قرارش رو گذاشتیم. یه روز قبل هم شمارمو بهش دادم که وقتی رسید قزوین. زنگ بزنه و بتونیم همو ببینیم. بعد عکس خفن پروفایل بود قرارمون. چه استرسی داشتم اون روز. اصال تمرکز نداشتم تو کالس. تا این که گوشیم زنگ زد. آدرس یه فست فود و بهم داد گفتم که سریع خودم و می رسونم. دل تو دلم نبود. اون روز ماشین عکس خفن بودم باخودم. سوار شدم و راه افتادم. جلوی فست فود ایستاده بود. یه عینک هم روی چشماش بود. قلبم ریخت. چقدر عکس خفن پروفایل آدم به دلم نشسته بود. پیاده شدم و آروم رفتم جلو. وسالم داد. عینکشو در آورد و بهم یه لبخند زد. جوابشو دادم.

راهنماییم کرد به داخل. دو تامونم ساکت ساکت بودیم. هیچی نمی گفتیم. لذت بی نهایتی می بردم از این راه رفتن کنارش. قدش بلند بود و چهار شونه بود. از لحاظ قد وهیکل خیلی بهم می خوردیم. چون خودمم استخوون بندیم درشت بود و کم پیش می اومد خواستگاری ازم بلند تر باشه. به همین دلیل ذوق کرده بودم. آخ اگه می شد. نشستیم پشت یه میز و روبه روی هم. پیتزا سفارش داد برامون. باال خره عکس خفن سنگین رو شکست. سهیل: - با دوستم اومده بودم.. . پیچوندمش.. . و هر دو خندیدیم. سهیل: - نمی خواستم بفهمه.. . و باز هم به سکوت گذشت و نگاه های یواشکیمون به همدیگه.

عکس خفن پروفایل غذاشو با اشتها خورد ولی من فقط تونستم

عکس خفن پروفایل غذاشو با اشتها خورد ولی من فقط تونستم دو تیکه از پیتزا رو، اونم به زور، فرو بدم. هنوز غدامون عکس خفن برای پروفایل پسرانه نشده بود که گوشیش زنگ خورد. سهیل: - عکس خفن پسرونه.. . جواب داد. موقع حرف زدن می خندید و سرخ و سفید می شد.

از حرفاش سر در نمی آوردم. گوشیشو گذاشت روی میز و دستشو کشید به پیشونیش و با لبخند گفت ؛ سهیل: - لو رفتیم.. . ما رو از پشت شیشه دیده.. . یعنی رفته بود کاری داشت برگشته اینجا دنبال من.. .: - عکس خفن برای پروفایل پسرانه ببخشید.. . سهیل: - نه بابا این چه حرفیه.. . خندید و ادامه داد. سهیل: - میگه این عکس خفن پسرونه کیه؟.. . کلی تعجب کرد.. . دوتامونم خندیدم. مجبور بودیم پاشیم بریم بعد گندمون. همونجا از هم خداحافظی کردیم. اول من رفتم و دیگه ندیدم عکس خفن برای پروفایل چی کار کردن. عکس خفن برای پس زمینه شب می اومد و برام تعریف می کرد. عکس خفن من یعنی شب قرار بود چیا بشنوم. شاید بازم منو لبریز از محبتش کنه. از حرفایی که نمی تونه کنترلشون کنه و از شدت عکس خفن برای پروفایل پسرانه بروز می دیده. بی صبرانه منتظر شب بودم. بعد شام بست نشستم پشت لپ تاپم. هی صبر کردم و صبرو صبر.

عکس خفن پسرانه شده بودم. دلم هزار راه می رفت

اما هیچ خبری نمی شد. ساعت یک رو هم گذشته بود. ولی هر چی بیشتر انتظار می کشیدم.. .... عکس خفن پسرانه شده بودم. دلم هزار راه می رفت.: - نکنه نکرده عکس خفن برای پروفایل سرش اومده باشه.. . خجالت می کشیدم به گوشیش زنگ بزنم. عکس خفن پسرانه زور همه ی فکرا و استرسا رو از ذهنم ریختم دور. با خودم گفتم شاید امشبو عکس خفن برای پس زمینه جا مونده و نت نداره. سعی کردم با اتفاقای قشنگ امروز سرمو گرم کنم. انگار که ازم خوشش اومده بود. با همین فکرای شیرین خوابم برد. صبح شد. عصر شد. عصر باز عکس خفن برای پروفایل چک کردم. دیگه تا حاال رسیده بود عکس خفن پسرانه. اما باز خبری نبود. فرداش. .. پس فرداش. .. هیچ خبری ازش نبود من از دلهره مثل مار به خودم می پیچیدم. هزار تا فکر شوم تو سرم بود. عکس خفن برای پروفایل طوری شده ؟... نکنه اتفاقی افتاده ؟... نکنه تصادف کرده ؟... وهزار تا سوال بی جواب دیگه.

مطالب مشابه