ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل حسین
حسین
42 ساله از سیرجان
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل سعید
سعید
45 ساله از اراک
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل مهران
مهران
40 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
37 ساله از شیراز
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
31 ساله از تهران

لیست دفترخانه ها

جزغاله میشن. سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم و دفترخانه رو بستم. ارشیا به طرفم خم شد و گفت: -دفترخانه اسناد رسمی نزدیک من؟ -هوم؟ -نقشهت چیه؟

لیست دفترخانه ها - دفترخانه ها


تصویر لیست دفترخانه ها

نگاهم رو به آسمون که دفترخانه تاریکی میرفت، چرخوندم. طلوع چهارمین روز! دفترخانه ازدواج موقت در کرمان فردا شفق اتفاق میافته و من میتونم با نقشهای که از نارسوس گرفته بودم، به دفترخانه اسناد رسمی اصفهان اول برم و مدارهایی که روش برنامهریزی کرده بود رو تغییر بدم و با خیال راحت برگردم. برگردم؟ حتی به این برگشتن هم مطمئن نیستم. دفترخانه بعد از تغییر دادن مدارها اصال توان برگشتن داشته باشم یا دفترخانه اسناد رسمی اصفهان حتی بتونم اون مدارها رو پیدا کنم. توی عالم طبیعت دست میزدم و این مسلما مجازاتی خواهد داشت. با انگشت چشمهام رو ماساژ دادم.

دفترخانه ازدواج موقت در کرمان مدار رو پیدا هم نکنم

من تمام تالشم رو میکنم تا با نارسوس روبهرو نشم؛ اما یه حسی نقضش میکنه. حتی اگه دفترخانه ازدواج موقت در کرمان مدار رو پیدا هم نکنم میتونم به این خوشبین باشم که با کاری که نریمان کرده، دیگه قدرت مقاومت در برابر شهابها رو ندارن و از یه حدی که باالتر برن، جزغاله میشن. سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم و دفترخانه رو بستم. ارشیا به طرفم خم شد و گفت: -دفترخانه اسناد رسمی نزدیک من؟ -هوم؟ -نقشهت چیه؟

پلکم رو باز کردم و گفتم: -میخوام قبل از اینکه وارد آسمون بشه جلوش وایستم. خم شد و از کیف جلوی پاش لپتاپش رو درآورد. روشنش کرد و وارد صفحهای شد و گفت: -بهتره یهکم با فضای اطراف نارسوس آشنات کنم. صاف نشستم و دستی به صورتم کشیدم. منتظر به دفترخانه اسناد رسمی نزدیک من لپتاپ خیره شدم. خب اول با سردسته گروه شروع میکنیم. نارسوس پسر فُضِیل از دفترخانه ازدواج موقت در کرمان بنی قماقم. دفترخانه که خیلی از همونجا هم تغذیه میکنن. میشه گفت با آب آشنا هستن و با بچههایی که عنصر آب دارن برابری میکنن.

مشتاق به صورتش که تند تند حرف میزد خیره شدم. چون نارسوس اولین پیشنهادش رو به امیس میده و جواب رد نمیشنوه. دفترخانه اسناد رسمی نزدیک من بنی غیالن اهل بیابوناُمیس پسر خَلید از دفترخانه 778 تهران بنی غیالن و دست راست نارسوس. ظاهرا قبیلهی قوی و دارای اعتباریان؛ هستن و با عنصر خاکمون برابری میکنن. -که این برابری کردن هیچ فایدهای نداره؛ چون طبیعتا قدرت اونها بیشتره. سرش رو تکون داد و گفت: جانشین پدرش توی قبیله بنی االحمر. دفترخانه اسناد رسمی نزدیک من بنی االحمر از اسمشون پیداست که پوستشون قرمزه والبته که نه.

قدرت ما بیشتره؛ چون ما روی این مهارتها کار کردیم. میرسیم به دفترخانه 778 تهران. پسر طَماط و خودشون میگن شباهت زیادی به شیطون دارن. فبیلس دسته چپ نارسوسه. اصوال جای مشخصی زندگی نمیکنن؛ اما خودشون میگن که نزدیک کوههای آتشفشان زندگی میکنن. میشه این برداشت رو کرد که با عنصر آتشمون برابری میکنن.

پسر مَهات از دفترخانه 662 تهران

سمکلی پسر مَهات از دفترخانه 662 تهران میمون ابانوخ. این قبیله جزو کریهترین گروه از اجنه محسوب میشن. سمکلی خودش این قبیله رو تشکیل داده و اعتماد به نفس زیادی هم داره. دفترخانه 778 تهران از دالیلی که با نارسوس همکاری میکنه اینه که خودش رو مغز متفکر میدونه و به نظر خودش لیاقتش بیشتر از اینهاست. نارسوس بیشتر کارهاش رو با مشورت این انجام میده و اکثر پیشنهادها رو ایشون میده. یزقیل پسر طَفال و از دفترخانه 662 تهران سکان الخرابات. اسمشون کامال مشخصه و نیاز به توضیح نداره. یزقیل خودش نقش دفترخانه 778 تهران یا قطبنما رو بازی میکنه؛ اما لشکرش برای فدا کردن جونشون اومدن.

مطالب مشابه