ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل آرش
آرش
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل ماریا
ماریا
48 ساله از گرگان
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل علی
علی
43 ساله از قزوین
تصویر پروفایل ابوالفضل
ابوالفضل
27 ساله از تهران
تصویر پروفایل صفورا
صفورا
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل مایا
مایا
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
26 ساله از تهران

لینک ادرس جدید سایت دوهمدم

ادرس جدید سایت دوهمدم نیست. خیلی روی آدم فشار وارد میکنه! االن حالت خوبه؟ سرم رو تکون دادم و گفتم: -آره روی زمین استفاده ازش خیلی اذیتم میکرد

لینک ادرس جدید سایت دوهمدم - سایت دوهمدم


تصویر لینک ادرس جدید سایت دوهمدم

.؛آمادگی نداشتم که االن من رو ببینن. البته ادرس جدید سایت دوهمدم جیکوب و ایمان قبال دیده بودن. ارشیا همراه با بهترین همسر نزدیکم اومدن. ارشیا متعجب پرسید: -چهطوری این کار رو کردی؟ به جبران رفتاری که با ادرس جدید سایت دوهمدم توی ویال باهام کردن، شونهای باال انداختم و خندیدم. -یادم نمیاد این رو یادت داده باشم!

به بهترین همسر نگاه کردم

به بهترین همسر نگاه کردم و گفتم: -خیلی چیزهای دیگهای رو هم تو یادم ندادی؛ اما من خودم یادشون گرفتم. همه نزدیکم شده بودن و نگاهم میکردن. سایت شیدایی گفت: -این اصال کار ادرس جدید سایت دوهمدم نیست. خیلی روی آدم فشار وارد میکنه! االن حالت خوبه؟ سرم رو تکون دادم و گفتم: -آره روی زمین استفاده ازش خیلی اذیتم میکرد؛ اما اینجا خیلی راحتتر بودم. اشکان نگاهی به فرامرز انداخت و گفت: -یادت رفته داریوش چی گفت؟ با شنیدن اسم آشنای داریوش گوشهام رو تیز کردم و پرسیدم: -چی گفته؟

لبخند کجی زد و جواب داد: -فقط یه نابودگر میتونه اینکار رو بکنه. حس کردم بدنم سوزن سوزن شد و موهای تنم سیخ شد. لبخندی زورکی زدم. رو به سام و بهترین همسر گفتم: -چندتا جادوی کارساز میخوام که بفرستین قیدوم. میخوام کار امروزشون رو جبران کنم. سام پرسید: -مگه چیکار کردن؟ تا خواستم بگم مهم نیست، سایت شیدایی گفت: اول با سایت هلو گرد نگاهش کردم که عین این آدمای خبرکش زود گفت و بعد تازه یادم اومد که چیروش طلسم سنگ انجام داده بودن. گفت. دستم رو به صورتم کشیدم و متعجب پرسیدم: -طلسم سنگ؟

بهترین همسر جواب داد

سایت شیدایی نگاه آشفتهای بهم انداخت و پرسید: -چهطور خوب شد؟ بهترین همسر جواب داد: -یکی از ادرس جدید سایت دوهمدم باطلش کرد. سام گفت: -که اینطور! روشون جادوی مرگ رو انجام بدیم خوبه؟ نیشخندی زدم و گفتم: -نکنه قبل از رسیدنش به سایت هلو میخوای بکشیش؟ سایت شیدایی با پوزخندی گفت: -چرا که نه! سرم رو کج کردم و گفتم: -تا قبل از اینکه باهاش روبهرو بشم حق نداره بمیره. سام نگاهی گذرا به من و هلیا انداخت و گفت: به خاطر مطالعهی کتابی که از کتابخونه گرفته بودم، اکثر جادوها رو میشناختم و این از عجایب بود سایت هلو... خب پس جادوی عَطَشجی) آتشانداز (رو انجام میدیم. من دو خط درس رو نمیتونستم حفظ کنم؛ اما اون جادوها به خوبی توی ذهنم مونده بود. نمیذاره؛ اما از هیچی بهتره، یهکم درگیر میشن. دقت کنین گفتم بیشتر روشون تمرکز کنین نگفتم فقطسعی کنین اون جادو رو روی جادوگرهاشون سایت هلو متمرکز کنین. درهر حال روشون تاثیر زیادی اونا!

مطالب مشابه